کد مطلب:106430 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:167

خطبه 045-گذرگاه دنیا











[صفحه 251]

از خطبه های آن حضرت (ع) است قنوط: یاس و ناامیدی. استنكاف: تكبر ورزیدن خودداری كردن. منی لها: مقدر شده است. جلاء: خارج شدن از وطن. التبست: آمیخته شد، مخلوط گردید. كفاف: مقدار مالی كه انسان را از دیگران بی نیاز كند. بلاغ: آنچه در مدت زندكی انسان به دست می آورد. سپاس خداوندی را سزاست كه كسی از رحمتش مایوس نیست و نعمتش همه آفریدگان را فرا گرفته كسی از آمرزش وی ناامید نبوده و هیچ كس از پرستش او سرپیچی ندارد، زیرا همگان به این حقیقت معترفند كه او شایسته پرستش است و جز او كسی اهلیت معبود بودن را ندارد. آری او خداوندی است كه نعمتش زوال نمی پذیرد و رحمتش را از كسی دریغ ندارد. دنیا سرایی است كه نیستی و فنا برای اهلش مقرر شده و خروج از آن حتمی است. دنیا شیرین و سرسبز می نماید (ولی در باطن تیره و تلخ است) و با شتاب به سراغ اهلش آمده و در دل دنیاخواهان، جا باز می كند. با بهترین زاد و توشه آخرت از این دنیا كوچ كنید و بیشتر از نیاز روزمره خود از دنیا نخواسته و فرزونتر از آنچه به شما رسید طلب نكنید. زیرا افزون طلبی انسان را به حرام و هلاكت می كشاند. به نظر من (شارح) این خطبه بخشی از یك خطبه طولانی است

كه حضرت آن را روز عید فطر ایراد فرموده است و بین فرازهای این خطبه پیوستگی نیست، بلكه میان واژه نعمت و الدنیا فرازی طولانی بوده كه در این خطبه ذكر نشده فصل دیگری در همین خطبه و بدین عبارت اما بعد فان الدنیا قد ادبرت پس از این فصل بود كه ما به لحاط طولانی شدن از آوردن آن خودداری كردیم. با اعتبار و ملاحظه شش حالت، امام (ع) خداوند را سزاوار حمد و ستایش دانسته و انسانها را متوجه این حقیقت كرده و با عبارت غیر مقنوط من رحمته به اولین خصوصیت ذات مقدس حق تعالی كه در این آیه كریمه: و رحمتی وسعت كل شی ء آمده اشاره فرموده است و آیه كریمه دیگر كه: لاتیاس من روح الله انه لاتیاس من روح الله الا القوم الكافرون. این ویژگی حق تعالی، چیزی است كه عقل آن را اثبات می كند. زیرا بنده بهنگام دریافت توجهات خداوندی و دستیابی به نعمتهای الهی، ارتباط تمام موجودات را جزئی و كلی به مدبری حكیم درك می كند و می داند كه هیچ چیز خالی از مصلحت و حكمت نیست بنابراین استنباط می كند، كه خداوند هر چیزی را برای مصلحتی خاص ایجاد كرده، و بدین منظور از وی پیمان عبادت و پرستش گرفته شده است. تا به بارگاه اصلی و مبدا آغازین كه همانا ثبوت توحید و ستایش مطلق

است جذب شود و از آتش فروزان، و جهنمی سوزان در امان بماند و مصداق ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون جلوه گر شود. بدین لحاظ از روح و رحمت حق بهنگام نزول امور واجبه، از چیزهایی كه شر و بدی محسوب می گردند مایوس نمی شود، بلكه به امیدواری اش مطمئن تر كشته و قلبش به دریافت توجهات حق تعالی وابسته تر می شود، زیرا جز كسانی كه قوه بینائی دلشان را از دست داده اند و اسرار خداوندی را درك نمی كنند، ناامید نمی گردند. آری ژنان در ستمگریشان مدهوش اند و همانها زیان كارانند. امام (ع) با عبارت: و لا مخلوا من نعمته به حالت دوم اشاره فرموده، و تفسیری نیز بر آیه كریمه و مابكم من نعمه می باشد. جریان نعمت خداوند، به دلیل توانایی اش، همیشگی است، زیرا نیاز وجودی خلق بخالق و قدرت نامتناهی او فیضان بخشش را ایجاب می كند. و این فیض دائمی- بزبان حال یا قال- مستلزم ستایش مطلق و شكرگزاری مدام می شود. قرآن بحق ناطق می گوید: و ان من شی ء الا یسبح بحمد و لكن لاتفقهون تسبیحهم بویژگی سوم خداوند با عبارت و لامایوس من مغفرته اشاره فرموده اند. انفسهم لاتقنطوا من رحمه الله آیه كریمه بر پرده پوشی گسترده و گذشت زیاد و آمرزش گناهان گواهی می دهد، تا آنها ك

ه خردشان به دست شیطان سپرده شده، و ابلیس آنها را به هلاكت افكنده، و آنان نیز تسلیم شده و از مقاومت در برابر شیطان درمانده شده اند با وجودی كه می توانستند به حق متعال متوسل شوند. ولی پناه بردن به خداوند را جدی نگرفتند و در برابر خواهشهای نفسانی شكست خوردند. مایوس نشوند هر چند آمرزش خداوند به نسبت توجمه و توسل افراد فرق می كند، لكن آمرزش و عفو خداوندی عمومیت دارد. هر خردی این حقیقت را تایید و بدرستی آن گواهی داده، حكم می كند، زیرا هر انسانی كه توجه به خداوند داشته باشد، امید خلاصی و بخشش را دارد، گر چه رهایی یافتن گنهكاران از عذاب خداوند، مطابق دلایلی كه در جای خود بطور كامل نقل شده است، بعید به نظر می رسد. اما همین كه فرموده، از رحمت خداوند ناامید نشوید، موجب پذیرش نیكی و مستلزم ثنا. و سپاس می شود. امام (ع) بویژگی چهارم خداوند بدین بیان و لامستنكف عن عبادته اشاره فرموده كه دقیقا مفهوم آیات كریمه لایستنكفون عن عبادته و لایستكبرون و لن یستنكف المسیح ان یكون عبدا لله و لا الملائكه المقربون است. این مضمون كه از بندگی خداوند، خودداری نمی شود گواه بزرگی بر عظمت او بوده، و صرفا شایستگی حق متعال را اثبات می كند زیرا ت

نها خداست كه دارای كمالات مطلق است و هیچ جهت نقصی در ذاتش قابل تصور نیست، تا سبب خودداری از پرستش وی شود و یا خود بزرگ بینی را در برابر خداوند ایجاب كند. به لحاظ ادبی كلمه غیر در عبارت حضرت به عنوان حال منصوب است. امام (ع) دو ویژگی دیگر حق تعالی را كه موجب حمد و سپاس می شود، بدین عبارت الذی لاتبرح منه رحمه و لاتفقد له نعمه بیان كرده اند. با توجه به این كه رحمت خداوندی زوال نمی پذیرد، و نعمتهایش تمام شدنی نیست. وجوب شكر حق تعالی امری ضروری و لازم به نظر می رسد. امام (ع) با آوردن این عبارت كه رحمت خداوند مدام بر بندگان جاری و بخششهایش پایان ناپذیر است و جایی نیست كه از نعمتهایش تهی باشد، افراد را بر ادای شكر حق تعالی ترغیب می كند و با ذكر خصلتهای ششگانه خداوند كه موجب شكرگزاری می شود، انسانها را، متوجه عیوب دنیا كرده تا از آن شدیدا متنفر شوند و در آغاز می فرمایند: دنیا بطور حتم از بین می رود و سپس از بزرگترین عیب دنیا وجوب مفارقت و جدائی از آن- كه اگر كمترین توجه بدان شود، موجب عدم اعتماد و سلب محبت آن می شود- برحذر می دارد و آنگاه به دو ویژگی دنیا كه همواره توجه انسانها را بخود جلب كرده و می كند پرداخته است.

یكی از دو ویژگی مربوط بقوه چشایی، یعنی شیرینی دنیا و دیگری مربوط به قوه بینایی یعنی سرسبزی دنیاست، لفظ حلوه و خضره مجاز بكار رفته، و كنایه است از جهات میل انسانی به دنیا. به كار بردن لفظ حلوه برای قوه چشایی و خضره برای قوه بینایی از باب به كار بردن لفظ جزء در مفهوم كل است. هر چند دو صفت حلوه و خضره بظاهر بیان كننده ستایش دنیا محسوب می شوند، ولی منظور حضرت از به كار بردن این دو صفت، مذمت دنیا بوده است، بدین لحاظ برای پیشگیری از اعتراض احتمالی، عبارتی را كه گویای پاسخ باشد آورده و فرموده اند: این شیرینی و سبزی برای دنیا هر چند سهل الوصول است، اما دیرپا نیست و عاقبت مطلوبی هم ندارد. زیرا هر چیزی كه سودانی داشته باشد، بخصوص برای افرادی كه عاقبت نگر نباشند و نعمت آنی را منظور نظر داشته باشند در نهایت مضر خواهد بود و دنیا برای دنیاطلب چنین است. حضرت به همین معنا اشاره كرده، می فرمایند: دل دنیاطلب با محبت آن آمیخته می گردد سپس امام (ع) لفظ ناظر را به اعتبار این كه كلمه خضره آمده و بمعنی سبزی است به كار برده اند زیرا سبزی از چیزهایی است كه چشم از آن لذت می برد. بنابراین هر كس در به دست آوردن دنیا عجله كند و قلبش را

با دوستی آن درآمیزد، چون در نهایت از دنیا جدا می شود، و برای عاقبتش سودی ندارد، بعذاب دائمی دچار خواهد شد و در تاریكی ترس زندانی می شود. قرآن كریم بدین معنا اشاره كرده، می فرماید: من كان یرید العاجله عجلناله فیها ما نشاء لمن نرید ثم جعلنا له جهنم یصلیها مذموما مدحورا پس از تذكر مصایب دنیا دستور كوچ كردن از دنیا با برداشت بهترین زاد و توشه را می دهد، زیرا راهی كه فرا روی ما قرار دارد، و باید پیموده شود، در نهایت سختی و دشواری و مسیری طولانی است، با توجه باین كه زمان برداشت زاد و توشه نیز بسیار اندك است. خواننده گرامی خدایت رحمت كند- از واژه ارتحال نباید معنای كوچ كردن حسی كه بمثابه انتقال چیزی از شخصی به شخص دیگر است برداشت كنی و نه از واژه زاد خوراكیهای حیوانی را بدین دلیل كه بسیاری از زاد و توشه هایی كه به نظر ما نیكو و زیباست مورد نهی خداوندی است. منظور از كوچ معنایی است كه از تصور پیمودن راه آخرت به دست می آید. هنگامی كه بدانی هدف از انجام وظایف شرعی رسیدن به پیشگاه حضرت حق و مشاهده عظمت و كبریای خداست خواهی فهمید كه راه رسیدن به این مقصود، استفاده از علایم و راهنمایی های خداوند و دریافتهای معنوی از جانب

اوست. طی كننده راه، و عبور كننده منزل گاههای آخرت پای اندیشه تو است كه با توسل به نشانه های واضحی كه وجود دارد، منازل را می پیماید و به هر منزلی كه می رسد شناخت آن منزل او را برای رسیدن به منزل دیگر كه از منزل قبل برتر و با ارزشتر است آماده می كند، چنان كه از آیه كریمه: لتركبن طبقا عن طبق: بر هر مرتبه ای بعد از مرتبه ای مسلطشان می گردانیم، همین معنا فهمیده می شود. بدین سان عروج پیاپی انجام می شود تا بدرگاه حضرت حق بار یابد و در نزد، ملیك مقتدر منزل گزیند. پس از آن كه معنای كوچ كردن را تصور كردی، دانستی كه برای هر كوچ و سفری توشه ای مخصوص لازم است و فهمیدی كه با ارزشترین و نیكوترین زاد، در پیمودن راه آخرت، جز تقوی و كارهای شایسته نیست، خوراك عقل، و اساس زندگی اخروی كار شایسته و تقواست. و بدین معنا سخن حضرت اشاره دارد كه: برای آخرت زاد و توشه برگیرید و بهترین توشه پرهیزكاری است امام (ع) با عبارت ما بحضرتكم اشاره دارند به آنچه در توان ما از انجام كارهای صحیح برای نیل بثوابهای اخروی می تواند باشد. و پس از تشویق برای توشه گیری اخروی، از فزون خواهی لذتهای دنیوی و افراط در چیزهایی كه بدن بدانها نیازمند است، نهی فرمو

ده اند زیرا بدن بمنزله مركبی است كه جان و روان بتواند بوسیله آن، مراحل وجودی خود را طی كند، بنابراین ییشتر از نیاز بدن، روان به اموری نیازمند است كه ناگزیر بدانها توجه كرده و در رسیدن به مقصد آنها را دوست بدارد. فزون طلبی دنیا جز آن كه بار انسان را سنگین و او را از مقصد باز دارد چیزی نیست. فرموده حضرت: بیشتر از اندازه كفاف دنیا مخواهید، و فزونتر از آنچه به شما رسیده طلب نكنید ناظر به همین معناست. یعنی نگاهتان را به آنچه نعمت داران بدان بهره مندند، ندوزید، زیرا در كوچ كردن به آخرت كوتاهی می كنید و سرگرم به دست آوردن چیزهایی می شوید كه نظرتان بدانها افتاده است.


صفحه 251.